{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
میـان حرفـهایـت مینـوشتـی : زندگـی زیبـاسـت ! و مـن هـم زندگـی را در تـو میدیـدم !! بـرو استـاد خـوبـی هـا . . . !
هی مرد! بانوی توازاشکهایش قصه ای ساخته پرازدلتنگی،قصه ای که دورازتوهرشب ادامه دارد...
"تلخ کام" که باشی... "تلخ زبان" هم میشوی... و کسی چه میداند ... روزگاری" شیرین" بودی برای "فرهادت"..
جای خالی ات مثل کفش سیندرلا اندازه ی هیچ یک ازمردم شهرنشد... حتی بزور...!
یه روز بهم گفت دوست دارم هیچوق ولت نمیکنم هه ه ه ه ه.... منه ساده باورم شد دیروز بود امروز نیست اون رفت من موندمو ..... گوشه ی اتاق بغل کردن زانو هام خدایا هیچوق نذار جدایی تنها ترس ما شه......
دستانم را میگیری میگویی گل یا پوچ ، در دلم میگویم فقط دستانت...
ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ﮐﺴﯽ رو ﭘﺲ ﻧﺰن ﮐﻪ دوﺳﺘﺖ داره ، ﻣﺮاﻗﺒﺘﻪ... و ﻧﮕﺮاﻧﺖ ﻣﯿﺸﻪ ... ﭼﻮن ﯾﮏ روز ﺑﯿﺪار ﻣﯿﺸﯽ و ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻣﺎه رو از دﺳﺖ دادی ! وﻗﺘﯽ داﺷﺘﯽ ﺳﺘﺎره ﻫﺎرو ﻣﯿﺸﻤﺮدی ...
روزگار عوض شده...مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ، دو به دو باهم... هرکداممان را که می کندند ، آن یکی هم بیرون میزد از زندگی ...! حالا سیمی مان کرده اندکه با رفتن دیگری کک مان هم نگزد ...
این خیلی حــــــــــــس بــــــــــدیه وقــــــــتی بایدقبــــــــــول کــــــــــــــــــنم که تو دیگـــــــــــــــه شدی برام مث بقیــــــــــه
هـــی روزگار...! “جهنــم” نبودن توست! وقتی بهشت بودنت رویایی بیش نیست…
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم باشد که دست و پایی نداشته باشم اما هرگز هرگز روزی نباشد که در من عشق نباشد
اگر بین موندن و رفتن شک داری ، "برو" به سلامت!!! چون نباید کار به اینجا می رسید که تردید کنی . . .
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند..
دیگر صدایت نمیکنم که برگردی،مهم باشم خودت برمیگردی
تو قدر مطلق منی … در آغوش تو … احوال من همیشه مثبت است ...!!!
هه.. یه بارشم ازش پرسیده بودم _ دوسم داری؟ _اره _چقدر؟ _خیلی هه..غافل از اینکه خیلی کم!
میـان حرفـهایـت مینـوشتـی : زندگـی زیبـاسـت ! و مـن هـم زندگـی را در تـو میدیـدم !! بـرو استـاد خـوبـی هـا . . . !
هی مرد! بانوی توازاشکهایش قصه ای ساخته پرازدلتنگی،قصه ای که دورازتوهرشب ادامه دارد...
"تلخ کام" که باشی... "تلخ زبان" هم میشوی... و کسی چه میداند ... روزگاری" شیرین" بودی برای "فرهادت"..
جای خالی ات مثل کفش سیندرلا اندازه ی هیچ یک ازمردم شهرنشد... حتی بزور...!
یه روز بهم گفت دوست دارم هیچوق ولت نمیکنم هه ه ه ه ه.... منه ساده باورم شد دیروز بود امروز نیست اون رفت من موندمو ..... گوشه ی اتاق بغل کردن زانو هام خدایا هیچوق نذار جدایی تنها ترس ما شه......
دستانم را میگیری میگویی گل یا پوچ ، در دلم میگویم فقط دستانت...
ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ﮐﺴﯽ رو ﭘﺲ ﻧﺰن ﮐﻪ دوﺳﺘﺖ داره ، ﻣﺮاﻗﺒﺘﻪ... و ﻧﮕﺮاﻧﺖ ﻣﯿﺸﻪ ... ﭼﻮن ﯾﮏ روز ﺑﯿﺪار ﻣﯿﺸﯽ و ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻣﺎه رو از دﺳﺖ دادی ! وﻗﺘﯽ داﺷﺘﯽ ﺳﺘﺎره ﻫﺎرو ﻣﯿﺸﻤﺮدی ...
روزگار عوض شده...مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ، دو به دو باهم... هرکداممان را که می کندند ، آن یکی هم بیرون میزد از زندگی ...! حالا سیمی مان کرده اندکه با رفتن دیگری کک مان هم نگزد ...
این خیلی حــــــــــــس بــــــــــدیه وقــــــــتی بایدقبــــــــــول کــــــــــــــــــنم که تو دیگـــــــــــــــه شدی برام مث بقیــــــــــه
هـــی روزگار...! “جهنــم” نبودن توست! وقتی بهشت بودنت رویایی بیش نیست…
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم باشد که دست و پایی نداشته باشم اما هرگز هرگز روزی نباشد که در من عشق نباشد
اگر بین موندن و رفتن شک داری ، "برو" به سلامت!!! چون نباید کار به اینجا می رسید که تردید کنی . . .
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند..
دیگر صدایت نمیکنم که برگردی،مهم باشم خودت برمیگردی
تو قدر مطلق منی … در آغوش تو … احوال من همیشه مثبت است ...!!!
هه.. یه بارشم ازش پرسیده بودم _ دوسم داری؟ _اره _چقدر؟ _خیلی هه..غافل از اینکه خیلی کم!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}